تقریبا بیش از دو دهه است که ما در میان فعالان جنبش کارگری ایران با بحث ضرورت تشکل یابی و ایجاد تشکلهای پایه و یا توده ای طبقه کارگر روبرو هستیم، اما کمتر کسی شکل مشخص و نوع این تشکل را روشن کرده و توضیح داده است. بگذارید با مثالی بحث را باز کنم. تصور کنید وارد فروشگاهی می شوید و به دنبال جنس می گردید و صاحب مغازه از شما می پرسد که چه می خواهید و شما پاسخ می دهید جنس می خواهم و صاحب مغازه از شما می پرسد چه جور جنسی ؟ نامش چیست و یا اگر نامش را نمی دانی مشخصاتش چیست ، چرا که از روی مشخصات آن احتمالا بتوان نام آن را یافت.
این مثال دقیقا در مورد مفهوم تشکل های کارگری صدق می کند و تصور کنید که من فروشنده مغازه هستم و شما به دنبال تشکل توده آیی کارگری می گردید و وارد مغازه من می شوید. من از شما سوالاتی می پرسم تا متوجه شوم که به دنبال چه نوع تشکل کارگری توده آیی می گرید چرا که بر اساس تجربه تاریخی و تا به همین الان جنبش کارگری ما چند نوع تشکل کارگری بیشتر نداریم.
این تشکل ها اختراع نشده اند و اینگونه هم نیست که همین امروز عده آیی تصمیم بگیرند یک نوع جدیدی اختراع کنند بلکه بر اساس ضرورتهایی مبارزاتی طبقه کارگر در طول تاریخ چند سده اخیر و توسط خود طبقه کارگر بوجود آمده اند، از نسلی به نسل دیگر و از محلی به محل دیگر منتقل شده و می شوند و در طول تاریخ تکامل یافته و می یابند.
به عنوان مثال ایده سندیکا که از انگلستان در دهه سوم سده نوزدهم بوجود آمد و به بار نشست ، حق تشکل کارگران برای مبارزات اقتصادی روزمره آنها در مقابل اشراف و بوروژازی انگلستان بود و بعد از انگلستان به امریکا، آلمان ، فرانسه و دیگر کشورها رفت. در زمانی که فعالان کارگری در ظرف اتحادیه ها مبارزه می کردند، مبارزه طبقه کارگر به مرحله آیی نرسیده بود که ضرورت بوجود آمدن اشکال دیگری مطرح شود، شکل جدید تشکل یابی کارگران با بوجود آمدن اشکال جدید مبارزاتی در پی رشد جنبش کارگری و کمونیستی و ورود جنبش کارگری به مرحله تازه آیی مطرح شد. کمون پاریس ضرورت بوجود آمدن شکل شورایی مبارزه طبقه کارگر را مطرح کرد و برای رفع نیاز سیاسی طبقه کارگر توسط خود طبقه بوجود آمد. حال سوال این است که چه نیازی برای ایجاد شوراهای کارگری بود وقتی که سندیکا و جنبش سندیکایی قریب به دهه ها قبل بوجود آمده بود؟ آری در پاسخ به این پرسش است که ما در می یابیم سازمان های سیاسی طبقه کارگر ظروف پاسخ گویی به نیازهای سیاسی آن است و نمی توان با ظرف مبارزه اقتصادی که همان سندیکا است ، مبارزه سیاسی را به پیش برد. این دو در کنار هم و در راستای مبارزه همه جانبه طبقه کارگر معنا پیدا می کنند. اولین ساختار کمونی در کمون پاریس ایده تشکیل شوراهای کارگری را برای فتح قدرت سیاسی توسط طبقه کارگر مطرح کرد و طبقه آفریننده آن شد.
این مثالها را زدم تا مشخص کنم که وقتی ما از تشکل های کارگری صحبت می کنیم باید مشخص کنیم که از کدام یک از آنها صحبت می کنیم. و اگر از ضرورت بوجود آمدن یک تشکل جدید صحبت می کنیم باید مشخص کنیم که بر اساس کدام نیاز و ضرورت موجود در جنبش کارگری و کمونیستی ، این تشکل جدید باید بوجود بیاید و مثالهای مشخصی که نشاند دهنده آن است که فلان جنبش کارگری این خواست را مطرح کرده و یا تجربه تاریخی این جنبش مشخص به این نتیجه رسیده است را نشان دهیم .
تشکل های تودهای طبقه کارگر در طول تاریخ در سه روند اساسی شکل گرفته اند .آن سه روند عبارتند از :
یکم: هدف تشکل تودهای یا سراسری چیست؟
دوم: شکل سازمانی آن(شورا، سندیکا، کمیته کارخانه و یا حزب انقلابی طبقه کارگر ) کدام است؟
سوم: روند ایجاد آن چگونه است ؟
در واقع با رجوع به تاریخ مبارزات کارگران در سراسر جهان ما در می یابیم که حوزه های مبارزاتی طبقه کارگر با اهداف متفاوت و در ظروف مربوط به آن اهداف و در روند مشخصی برای سراسری شدن آن تشکل مشخص کارگری همراه بوده است. این که ما بگوییم کارگران نیاز به تشکل های توده آیی دارند درست است اما کافی نیست باید توضیح داد تشکیلات کارگری با چه هدفی، در چه شکل مشخصی و در چه روندی باید بوجود بیاید.
ما در طول تقریبا بیش از دو دهه شاهد این بوده ایم که فعالین کارگری بدون داشتن دیدی جامع از مبارزه طبقاتی به معنای مبارزه آیی همه جانبه علیه سرمایه داری با هدف محو آن و برپایی انقلاب سیاسی و در پی آن انقلاب اجتماعی طبقه کارگر, به نوعی رفرمیسم و گاها حتی آنارشیسم روی آورده اند.
بسنده کردن به یک جنبه از مبارزات طبقاتی طبقه کارگر یعنی مبارزات اقتصادی و حذف و یا کم اهمیت جلوه دادن جنبه دیگر مبارزه طبقاتی یعنی مبارزه سیاسی ، از مشخصه های بارز این عصر از مبارزات کارگران در ایران و حتی در سایر اقصی نقاط جهان است. همانطور که می دانیم ,طبقه دارای ساختاری درونی و ارگان ها و نهادهای مختص به خود است.
یکی از این نهادها سازمان سیاسی طبقه کارگر و یا به عبارتی حزب سیاسی انقلابی طبقه کارگر است. اهمیت این سازمان و نهاد به اندازه ای است که مارکس در اساسنامه انترناسیونال اول در قسمت قطعنامه درباره ایجاد احزاب طبقه کارگر، مصوب کنگره راهه ماده ۷ اساسنامه چنین می گوید :
در برابر قدرت جمعی طبقات دارا، طبقه کارگر نمی تواند همچون یک طبقه عمل سیاسی کند مگر با تشکل خود در یک حزب سیاسی ، متمایز از و مخالف با همه احزاب کهنی که طبقات دارا تشکیل داده اند،این تشکل طبقه کارگر در حزب سیاسی برای تضمین پیروزی انقلاب اجتماعی و هدف نهایی آن یعنی انحلال طبقات، اجتناب ناپذیر است. تشکل نیروهایی که تا کنون طبقه کارگر با مبارزات اقتصادی خود به وجود آورده اند باید در همان حال همچون اهرمی در مبارزات او به ضد قدرت سیاسی سرمایه داران و زمین داران خدمت کند.
همچنین مارکس در صورت جلسه های انترناسیونال اول با عنوان شورای عمومی انترناسیونال اول ، می گوید : ما دو دسته مخالف داریم، یکی تحریم کنندگان مبارزه سیاسی که بیش از هر کس به هنگام تصویب قطعنامه به آن حمله کردند و دیگری کارگران انگلستان و آمریکا که اجازه می دهند بوروژازی برای اهداف سیاسی خود از آنان(یعنی کارگران انگلیسی و آمریکایی) بهره برداری کنند.
یکی دیگر از مشکلات عمده در میان فعالان کارگری و حتی برخی از جریانهای موسوم به چپ این است که تصور می کنند که هر جنبش کارگری به خودی خود سوسیالیستی است و یا دست کم رادیکال است. با عطف به چنین برداشتی از جنبش کارگری یا همان مبارزه طبقاتی است که تصور می کنند تمامی طبقه کارگر یا بخش بزرگی از آن به صرف مبارزه روزمره اقتصادی برای دستمزد و خواستهای دیگر اقتصادی ، خواهان لغو نظام مزدی و نفی سرمایه داری هستند یا می شوند. در دیدگاه این دسته از فعالان جنبش کارگری ، عنصر آگاه و کارگران پیشرو و کمونیست که در جهت روشن کردن این امکان ( یعنی انقلاب سیاسی و اجتماعی علیه نظام سرمایه داری) فعالیت می کنند جایی ندارند. در دیدگاه اینها، بوروژازی و ایدلوژی پردازان آن که دايما با تکیه بر احزاب سیاسی شان سعی در گمراه کردن و مطیع کردن طبقه کارگر و به نوعی تحریف واقعیت در جهت تشدید و ادامه استثمار کارگران هستند ، موجودیتی ندارد. در دیدگاه مکانیکی این دسته از فعالان نقش احزاب بوروژازی در فریب کارگران غایب و یا دست کم بی اهمیت است. نظریه پردازان بوروژازی بی وقفه برای توجیه نظام سرمایه داری و نفی و رد سوسیالیزم با توسل به بنگاههای عظیم تبلیغاتی و احزاب رنگ و وارنگش ، نظریه پردازی و عمل می کنند. نهادهای مختلف ارتجاعی از جمله نهادهای دینی را به یاری می طلبند تا از هر گونه تلاش سیاسی برای براندازی سیستم سرمایه داری جلوگیری کنند آنگاه فعالان به اصطلاح کارگری ( تو بخوان رفرمیست های جنبش کارگری ایران ) با نفی هرگونه شکل از اشکال مبارزه سیاسی طبقه کارگر از جمله حزب سیاسی آن که نقش هماهنگ کننده و پیشرو در پیشبرد مبارزات آن طبقه دارد ، عملا و ناخواسته آب به آسیاب احزاب بوروژازی می ریزند و به آنان در حفظ وضع موجود یاری می رسانند.
طبقه کارگر بدون وجود کارگران کمونیست که خود را در حزب مشخص کارگری خودشان سازمان داده اند ، قادر نخواهد بود انقلاب سیاسی خود را به پیش ببرد. تحقق انقلاب سیاسی طبقه کارگر ارتباط مستقیم با استراتژی سیاسی این طبقه دارد . استراتژی سیاسی طبقه کارگر نه در سندیکا و دیگر اشکال مبارزه اقتصادی طبقه کارگر بلکه در حزب انقلابی خودش متبلور می شود و معنا پیدا می کند. تعیین مسیر کلی کلی مبارزه سیاسی طبقه کارگر تا نابودی ماشین نظامی – دولتی سرمایه داری و تضمین ادامه مبارزه تا متحقق شدن انقلاب اجتماعی طبقه کارگر ، در گرو وجود حزب انقلابی کارگران است.
تدوین تئوری ، برنامه ، استراتژی و تاکتیک مبارزه طبقاتی مستلزم ایجاد حزب سیاسی طبقه کارگر است. این حزب در کنار دیگر اشکال مبارزه طبقاتی کارگران مانند اتحادیه ها و یا سندیکاها ، دست به بسیج توده ها و طبقه کارگر می زند. بدون وجود یک رهبری استراتژیک که در قالب حزب طبقه کارگر نمایان می شود، امکان بسیج توده ها و پرولتاریا وجود نخواهد داشت.
ما در شرایط فعلی در جامعه ایران حزب انقلابی طبقه کارگر را نداریم و این در حالی است که کارگران حتی از وجود داشتن تشکل های حرفه ای و توده آیی مستقل خود نیز محروم هستند. این فقدان حزب انقلابی طبقه کارگر بیش از هر چیزی به معنای فقدان محور استراتژیک طبقه کارگر در امر تدارک شرایط ذهنی انقلاب سیاسی کارگران است. مبارزه برای ایجاد یک چنین حزبی بدین معنا است که طبقه کارگر ایران استراتژی و برنامه عمل مشخص سیاسی خود را در جهت پیشبرد سیاست های خود ، تدوین کرده و پیشروترین عناصر جنبش کارگری که همان کارگران کمونیست هستند را حول این حزب جمع آوری می کند.به منظور ایجاد چنین حزبی و جلب و جذب پیشرو ترین عناصر آگاه جنبش کارگری ایران به درک ضرورت و اهمیت وجود چنین حزبی ، سازماندهی هسته های مخفی انقلابی که متشکل است از آگاه ترین و انقلابی ترین کارگران کمونیست در مراکز کاری مختلف علی الخصوص در میان کارگران مزدی صنایع بزرگ کشور و موسسات خدماتی و کشاورزی اهمیت بسزایی دارد. این کارگران کمونیست متشکل شده در هسته های انقلابی نطفه اولیه تشکیل چنین حزبی را شکل می دهند.
این تلاشها همراه با کمک به ایجاد دیگر تشکل های توده آیی طبقه کارگر مانند سندیکا , و در شرایط انقلابی شوراها و کمیته های کارخانه ، ضامن گذار به انقلاب سیاسی طبقه کارگر و به تبع آن انقلاب اجتماعی این طبقه است.
کمونیست ها و کار گران کمونیست وظیفه دارند که در ایجاد و توسعه دیگر اشکال مبارزاتی طبقه کارگر دخالت کرده و به روند شکل گیری آنها کمک کنند. کمونیستها و کارگران کمونیست با دخالت در مراحل مختلف مبارزاتی سندیکایی وظیفه دارند به کارگران نشان دهند ، درست است که مبارزات سندیکایی شرط لازم برای خود رهایی طبقه کارگر از استثمار است اما شرط کافی نیست. با نشان دادن وضعیت مبارزات صرف سندیکایی در دیگر کشورهای جهان علی الخصوص کشورهای غربی، نشان دهند که چگونه یک مبارزه همه جانبه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است که می تواند منجر به خرد کردن ماشین بوروکراتیک – نظامی سرمایه داران شود و تا محو کامل طبقات پیش رود.
ما کارگران کمونیست موظیم که با کار پیگیر و ترویجی و آموزش سوسیالیزم علمی در میان پیشروترین و جسورترین کارگران در سندیکاها و دیگر اشکال مبارزاتی طبقه کارگر ، شرایطی را خلق کنیم که سندیکاهای کارگری در ایران مانند اکثر کشورهای موجود به ابزاری در دست طبقه سرمایه دار برای محدود کردن مبارزه طبقه کارگر و فریب دادن کارگران تبدیل نشود .
تنها در پرتو یک نگاه جامع به همه جنبه های مبارزه طبقاتی است که می توان از آرمان تحقق سوسیالیزم صحبت کرد.
آرمان کوشا