مصاحبه پیرامون اعتراضات جاری به فقر و گرانی

  • خرداد ۳, ۱۴۰۱
  • دیدگاه غیر فعال شده است


تحلیلی برچرائی اعتراضات، گامهای سریع و خونین بورژوازی در ایران برای آزاد سازی قیمتها، نقاط قوت و ضعف اعتراضات و وظائف جنبش کارگری
سیروان قادری: همانطورکه در جریان هستید در روزهای گذشته اعتراضات به گرانی در شهرهای مختلفی بنا به گزارشها ی موجود در 20 شهر این اعتراضها بوده و هم اکنون در بعضی از شهرها هم ادامه دارد، چند نفر متاسفانه کشته شدند آمار دقیقی از دستگیریها هم وجود ندارد. در بسیاری از شهرها اینترنت قطع است و عملا امکان ارتباط گیری و گزارش دهی محدود است.
مرتضی فاتح به شما خوش آمد می گویم : همانطور که گفتم گرانی کالای اساسی و مایحتاج روزانه مردم منجر شده به این اعتراضاتی که در شهرهای مختلف ایران می بینیم، شما این تحول را این اتفاق را چطور تحلیل می کنید” چرایی این مسئله چیست؟
مرتضی فاتح: به شما و شنوندگان عزیز سلام می کنم. گرانیها خوب چیز تازه ایی نیست، اولین بار نیست به این شکل ، که توسط دستگاه ذیر بط اعلام می شود و مردم عکس العمل نشان میدهند، ولی عکس العملی که امروز ما شاهد آن هستیم در حقیقت ادامه همان عکس العلمهای اجتماعی به مسئله آزاد کردن قیمتها توسط دولت است. یعنی ادامه سیاستهای اقتصادی است که حکومت چند دهه در پیش گرفته است و بنظر میرسد که دارد مراحل پایانی یعنی مراحل انتهایش را طی میکند چون اگر خاطرتون باشه اینگونه به اصطلاح جرح و تعدیل توی وظائف دولت و مسائل اقتصادی جامعه به سود طبقه سرمایه دار و به زیان مزد بگیران و خصوصا طبقه کارگر ایران از دهه هفتاد این شروع شد. این روند از دهه هفتاد که رفسنجانی سیاستهای اقتصادیش را اعلام کرد شروع شد و هدف آن به روز کردن سیاستهای اقتصادی بورژوازی ایران مطابق با همه جهان بود. خوب بعد از جنگ این عملی و امکانپذیر بود، توی جنگ که نمیشد اینکار را کرد. بهمین دلیل ما توی همون سالها اگر خاطر شنوندگان و شما باشدما به اصطلاح قیامهای حاشیه شهری داشتیم مثل اسلام شهر وکوی طلاب مشهد،که ازجمله این دسته اعتراضات اجتماعی گسترده بود ،خوب آنموقع امکانات ارتباطی به این شکل نبود ارتباطات خیلی کمتر بود، معترضان محاصره میشدند و سرکوب میشدند و تمام میشد. آن اعتراضات که براساس مسائل زیستی، مسئله معیشت ، فقر و گرانی بود ، در دهه هشتاد متاسفانه یک مقداری تغییر جهت داد بخاطر تغییراتی که باصطلاح توی جناح بندیهای سرمایه توی ایران صورت گرفت و خصوصا تبلورش توی حاکمیت جمهوری اسلامی ، و بخشی از بار این اعتراضات منتقل شد به طبقات دیگر و اعتراض به مسائل دیگر، مسائل سیاسی عموما. سهم بری از قدرت و مسائل طبقات متوسط . ولی از سال 96 دو مرتبه با سفت کردن کمربندها توسط بورژوازی ایران یعنی جامعه باید کمربندش را سفت بکند، چون یکدوره جهش اقتصادی را می خواست آغاز بکند. بهمین دلیل باز شاهد این گونه اعتراضات گسترده و باصطلاح میلیتانت مواجه هستیم . دیگر مثل سالهای قبل نیست بروند شمع روشن بکنند و گل بگذارند ، می آیند توی خیابان تظاهرات می کنند و درگیر میشوند. این از خصوصیات اعتراضات اجتماعی است که عموما توده های کارگر توی شهرها، اطراف شهرها ، مناطق کارگر نشین باصطلاح انجام میدهند. ولی اینکه چرا توی این دوره از ریاست جمهوری رئیسی؟ که ادعا میکرد ظاهرا یک پوپولیست مثلا ، هرچند عملا دیدیم که پشت این سیاستها واقعیتهای دیگری پنهان است. ببینید الان تقریبا دولت هیچ مسئولیتی در قبال معیشت طبقه کارگر ندارد، رسما ندارد، با این آزاد کردن ارز و با این تغییر قیمتها و با این باز گذاشتن دست کارفرماها در قرار دادها و اشتغال و همه این چیزها به اضافه اینکه آخرین بقایای حمایتهای غیر مستقیم هم که از زندگی طبقات به اصطلاح پائین جامعه میکرد اون را هم بر داشته است. اجرای این سیاست های اقتصادی اینهم فقط مربوط به آقای رئیسی ، علم الهدی، خامنه ا یی و جنتی نیست، چون اینها نه عقلشان اینقدر میرسد، نه اصلا اینکاره هستند، اینها بیشتر یک چماقند، باصطلاح مغز نیستند. این سیاستی است که از طرف استراتژیستهای بورژوازی ایران دارد پیش میرود نه از طرف صرفا حکومت جمهوری اسلامی. حکومت جمهوری اسلامی ایران ابزار اجرایی است، همه بخشهای بورژوایی ایران، شما الان نگاه کنید آقای طیب نیا تا آقای لیلا زتاصادق الحسینی هر کدام از اینها بخشی از به اصطلاح برنامه ریزان و طراحان این سیاستها هستند. حتی آقای غنی نژاد، اینها استراتژیستهای اقتصادی این سیستم محسوب میشوند. همه اینها بخشهایی از این سیاست عمومی را توی دوره های مختلف طراحی کرده اند. احمد توکلی زمانی خودش را با فقرا، مستضعفها و اینها تداعی میکرد الان یکی از به اصطلاح اقتصاد دانان این حاکمیت و مدافعان این وضعیت است. امروز خودش یکی از پشتیبانان سیاستهای اقتصادی است که اعمال میشود، حتی به این هم به نظر من محدود نمیشود حتی بورژوازی خارج از حاکمیت هم که ظاهرا در اپوزیسیون است اون هم بدنبال اجرای همین سیاستها است گیرم با یک نوع رنگ آمیزی دیگری و یک بازه زمانی طولانی تر یا در یک شرایط بین المللی دیگری ، اما دقیقا همین را می خواهند، یعنی این سیاستی است که نه فقط بورژوازی ایران بلکه در کل جهان دارد اعمال میشود. اما توی ایران بدلائل مختلف به تاخیر چندین ساله دارد اجرای این سیاستها، بخاطر انقلاب ، جنگ و این مسائل به تاخیر افتاد و از طرف دیگر یک پتانسیل اعتراضی باقی مانده از انقلاب 57 در جامعه هست که عکس العمل نشان میدهد در مقابل شرایط موجود و همین است که کار را برای بورژوازی ایران مشکل کرده است، ولی بنظر من بورژوازی ایران و حاکمیت جمهوری اسلامی، وقتی من میگوئیم بورژوازی دارم تحلیل طبقاتی میکنم. حکومت جمهوری اسلامی بخشی از بورژوازی ایران و ابزاری است که بورژوازی بوسیله آن منفعت اجتماعی ش را اجرایی میکند. بنابراین، لطفا به من خرده نگیرید اگر گاها از جمهوری اسلامی اسم نمی برم. ببنید بورژوازی ایران از شرایطی که بوجود آمده توی چندین سال گذشته که خود شون اسمش را تحریمهای اقتصادی میگذارند، یعنی شرایطی که تقابل منافع با غرب برایشان ایجاد کرده ، بنحو احسن دارد استفاده میکند برای اینکه بند نافش را از مسئله نفت ببرد، موفق شده این کار را بکند و این از نتایج اون سیاستها است بدلیل اینکه وقتی قبلا می خواست باصطلاح هزینه های اجتماعی خودش را جواب بده مراجعه میکرد به درآمد نفت ، ولی اون برایش یک وابستگیهایی می آورد، دستش را می بست توی بعضی زمینه ها، چه به لحاظ رقابتهای منطقه ایی و چه به لحاظ موقعیت جهانی، در نتیجه سرمایه ایرانی توی این چندین ساله سعی کرده بند نافش را از این مسئله(نفت) جدا کند، ولی هزینه هاش را از کجا باید تامین کند؟ از نیروی کار داخلی کشور، از خود بازار اقتصاد داخلی ایران. و این به سرانجام نمیرسد مگر با یک سرکوب اجتماعی. توی همه دنیا ما شاهد بودیم که اجرای این سیاستها با سرکوب اجتماعی همراه بوده، انگلستان دوره خانم تاچر یادتان هست ، یک سال کارگران را توی خیابان میزدند تا توانستند بلاخره سیاستهایشان را اعمال کنند. همین الان در سریلانکا، اونجا همین اتفاقات دارد می افتد مردم توی خیابان درگیری میشوند کشته میشوند، بر سر همین مسائل و توی خیلی از کشورهای دیگه.حالا بعضیها میگویند جنگ اوکراین باعث شده یکهو قیمتها برود بالا، جنگ اوکراین باعث این قضیه نشده ، جنگ اوکراین این قضیه را تشدید کرده است، یعنی یک کاتالیزوری شده که این شرایط زودتر به منصه ظهور برسد و فشار بیشتری را به جامعه بیآورد. بنابراین ، من فکر می کنم این مسئله خلق الساعه و مربوط به دولت رئیسی و رئیس جمهور فلان و اینها نیست، این سیاست عمومی بورژوازی ایران برای برخورد به مسائل و حل مسئله اش و سرکوب طبقه کارگر در درجه اول است. این به اصطلاح یک خطایی نیست که الان صورت گرفته و باید کاریش کرد. اما عکس العمل مردم نشان داد که در بسیاری موارد می توانند این قضیه را عقب بزنند و هم در توی جناح بندیهای رژیم این اعتراضات بتواند تاثیر بگذارد، توی جناح بندیهای بورژوازی می تواند تاثیر بگذارد و هم اینکه امتیازاتی توی این پروسه بتوانند بگیرند. و من فکر میکنم این در حقیقت میشه گفت آخرین حلقه از تکمیل آپدیت شدن بورژوازی ایران هم در جامعه ایران و هم در موقعیت جهانی اش هست .
سیروان قادری: حالا در صحبتها به این اشاره کردید که بهر حال اعتراض بر علیه فقر و گرانی در جامعه ایران تاریخی دارد. شاید نقطه عطفش را بشه به اعتراضات سالهای 96 و 98 نسبت داد. من می خواهم اگر ممکن هست اینجا هم یک مقایسه ایی بکنیم از نظر کیفی و کمی به این اعتراضات. اعتراضاتی که ما در سال 96 و 98 شاهدش بودیم واعتراضاتی که الان سال 1401 شاهدش هستیم و بعلاوه اینکه شما نیروهای در گیر و اعتراضات این دوره را چگونه ارزیابی می کنید.
مرتضی فاتح : وضعیت اعتراضات فعلی که داریم می بینیم چون از یک منشاء مشترک ناشی میشود در اعتراض به یک مسئله مشابه دارد صورت می گیرد در نتیجه خصوصیات اعتراضات هم مشترک است ببین تا پیش از سال 96 اگر دقت بکنید می بینیم بازه زمانی بین سال 76 تا 96 دوره ایی از به قول معروف اعتراضات مدنی بود. یعنی دوره ای بود که تفوق نظری و رهبری اعتراضات اجتماعی، علیرغم وجود دائمی و همیشگی طبقه کارگر توی عرصه مبارزه اقتصادی و مبارزه اجتماعی به عنوان نیروی خیابانی و نیروی اصلی ، ولی رهبری این اعتراضات عموما در دست طبقات متوسط و بخش هائی از بورژوازی در قدرت بود ، بخش هائی از حاکمیت ، بخش هائی از بورژوازی در اپوزسیون که خواهان تغییر بنیادی و جدی در جامعه نبودند. یعنی همیشه میخواهند در جهت جلوگیری از انقلاب اجتماعی یه کارهائی بکنند، اصلاحاتی بکنند. به همین دلیل من فکر میکنم اون دوره ،بیشتر دوره ای بود که با منفعت بورژوازی و طبقه متوسط شهری جدید بیشتر متبلور میشد و نوع مبارزات سیاسی و فعالین و نوع تشکلهاش، نوع برخوردش به مسائل معیشتی و اقتصادی ، نوع برخوردش به جنبش کارگری و مبارزه طبقاتی طبقه کارگر شاهد بودیم چطوری بود. اما از 96 به بعد چون مسئله مستقیما رفته بر سر نفس زندگی در ایران، مسائل اقتصادی و اجتماعی بنیادی، نه در حد رای و کاندید و مجلس و آزادی روزنامه های خودی و اینها ، بلکه رفته بر سر معیشت، زندگی ، تشکل ،اعتراض به پایه های زندگی اجتماعی در جمهوری اسلامی و هر رژیم بورژوایی دیگر، این اعتراض بر سر اینها رفته است و نیروهایی که توی خیابان آمده اند دیگر اون نیروهای سابق نیستند که گل و شیرینی و شمع بدهند، می آیند با نیروهای انتظامی درگیر میشوند و تقابل می کنند با شرایط توی خیابان، اینها نیروها تعیین کننده هستند. ببیند اگر اعتصاب کارگران پتروشیمی ها یک ماه دو ماه ادامه داشته باشد و با همین اعتراضات همراه بشود صورت مسئله اساسا عوض میشود . صورت مسائل مبارزات اجتماعی جامعه و حتی برخورد طبقات حاکمه به ابن اعتراضات عوض میشود بهمین دلیل ماهیتا نیرو های شرکت کننده در این اعتراضات یکی اند. ولی امروز اعتراضاتی را که طی یک هفته گذشته می بینیم ، از گستردگی و جمعیتی که در اعتراضات 98 فوران کرد توی خیابان وآن درگیریها ، به اون شکل نیست . چون بالاخره می دانید مبارزه اجتماعی مثل هر پدیده اجتماعی دیگر نیروهای ویژه خودش را دارد. تا سال 98 اگر دقت بکنید بخشهای زیادی از طبقه متوسط شهری شرایط زندگیشان به شرایط زندگی طبقه کارگر نزدیک شد یعنی داشتند به فقر و فشار اجتماعی که طبقه کارگر طی همه این دهه ها شاهدش بود نزدیک میشدند، بهمین دلیل گستردگی اجتماعی اعتراضات بسیار بیشتر از امروز بود .خود این جمعیت معترض اجتماعی بنظر من تا حدود زیادی پولاریزه شد، نه به دلیل اینکه مثلا یارانه 400 هزار تومانی و 200 هزار تومانی ، بدلیل خود بافت درونی طبقات و مناسبات اقتصادی – سیاسی ایی که بر جامعه ایران حاکم است. ولی از طرف دیگر وقتی به اعتراضات نگاه می کنیم ، اعتراضات دارد توی مناطق کارگری تر و و صنعتی تر متمرکز میشه الان ببنید کانون اعتراضات این دوره توی خوزستان و مثلا شهرهایی از کهکیلویه و بویر احمد و اینجور شهرها که اون قسمت هم اگر شما خاطره اتان باشد هفشه جان چند کشته داده، هفشه جان اگر خاطره تان باشه از شهرهای کارگران پروژه ایی است. اگر یادتون باشه گرد هم آئی بزرگ کارگران پروژ های در هفشه جان بود. یعنی حتی اون بخشهایی که معترضند به این اوضاع توی روستاهای دور افتاده، اونها بخشی از نیروهای طبقه کارگراند، یعنی کارگرانی هستند که میروند در مناطق صنعتی کار میکنند، خانواده کارگران صنعتی هستند بهمین دلیل می بینید که طبقه کارگر به عنوان کُر این اعتراضات می آید جلو و اونها آن بخشهایی هستند که عموما بیشتر تحت فشار هستند. کارگران قرار دادی، کارگران پروژه ایی، کارگران پیمانی ، کارگران ساعتی، کارگران کارگاههای کوچک و کارگران خانگی یعنی بیشتر این بخشها دارند به این اعتراضات کشیده میشوند و من فکر میکنم اگر این بخشها از قبل سازماندهی شده بودند ما شاهد اعتراضات رادیکالتر و سازماندهی شده توی این دوره میبودیم .
سیروان قادری: بله ما در انتهای مصاحبه به این بخش از آخر صحبتتان می پردازیم. در صحبتهای اولیه تان اشاره کردید که به اتفاقی که در ایران برای اقتصاد ایران دارد می افتد اینطوری تعبیرش کردی که حلقه پایانی آپدیت شدن بورژوایی ایران است و بحث آزاد سازی قیمتها و قیمت تمام کالاها و مسئله لغو سوبسیدها را مطرح کردید، سوال من اساسا این است که به نظر شما شکل این آپدیت شدن چطور خواهد بود؟ آیا ما تغییری در نه ماهیتا منتها این شکل از به اصطلاح آپدیت شدن بورژوایی ایران خواهیم بود به عنوان مثال ما ایرانی همچون ترکیه خواهیم داشت یا به عنوان مثال کشورهایی که درآسیای شرقی هستند، آزادیهای سیاسی و مسائل این تیپی را ما شاهد خواهیم بود یا فکر می کنی به دلیل رو بنای ایدئولوژیک حاکمیت بورژوازی در ایران متفاوت خواهد بود ؟
مرتضی فاتح: ببنید در مورد شکل آتی خوب، از الان نمیشه قضاوت کرد ، ما پیشگو نیستیم ولی بهر حال با دیدن نشانه هایی یک چیزهایی را حدس میزنیم. در ابتدا در مورد شکل ایئولوژیک توضیح بدم ، به نظرم شکل ایدئولوژیک یک شکل گذرا از حاکمیت بورژوازی است، یعنی میتونه به عقب برگردد، میتونه جلو برود ، میتونه حذف بشه این یک چیز ثابت نیست. این جزء خصایص پایه ایی طبقه حاکمه نیست. کسب سود، ارزش اضافه ، سرکوب طبقه کارگر اینها در ماهیت و تعریف بورژوازی است . حرکت سرمایه، یکی از ملزوماتش سرکوب طبقه کارگر و بهره کشی است. این ممکن نیست تعویض بشه ، ممکنه تلطیف بشه اما تعویض نمیشه. شوخی بردار هم نیست. سوسیال دمکراسی ممکن است بیآید بگوید به ازای مثلا هر ساعت 10 پوند میدهیم ، جناح کانسرواتیو یا جناح راست بیآید بگوید ما مثلا 8 پوند میدهیم، ولی در اصل قضیه تغییری ایجاد نمیشود. اما اشکال ایدئولوزیک متغیره یکزمانی سوسیال دمکراسی می تواند باشد، یک زمانی فاشسیت می تواند باشد یک زمانی اسلام می تواند باشد. یک زمانی مسحیت می تواند باشد، یک زمانی سکولاریسم می تواند باشد، ائتیسم می تواند باشد اشکال متفاوت ایدئو لوژیک میتواند غالب باشد بنا به شرایط تاریخی و اجتماعی و توازن قوا و خیلی شرایط محیطی اون پدیده معین اون بورژوازی معین ، اون سرمایه معین توی اون جامعه است ، بنا براین شکل ثابتی ندارد که بگیم بدلیل اینکه مثلا بورژوازی ایران خودش را با اسلام، جمهوری اسلامی یا مذهب شیعه اثنی عشری تعریف کرده در نتیجه تخاصم تاریخی با غرب دارد با شرق، جنوب و هر جای دیگه دارد. این از بورژوازی تعریف نیست ، این به نظد من توجیه شرایط موجود است.
کلا اینکه به کجا دارد میرود بنظر من باید درشرایط عمومی جهان به این قضیه نگاه کنید. جهان دارد به سمت و سوی معینی میرود ، شکل جدیدی از هژمونی در دنیای سرمایه ، از تقسیمات ژئوپلتیک را دارد تجربه میکند و تثبیت میشود ودارد شکل نهائیش را میگیرد. توی این بستر سرمایه ایرانی هم جایگاهی دارد، سرمایه ایرانی به شکل ترکیه در نمیاد به شکل آسیای جنوب شرقی هم در نمی آید، چون اساسا متفاوت است ، تاریخا، اقتصادی، اجتماعی، اصلا تولد و شکل گیری سرمایه توی ایران با این جوامع متفاوت است از طرف دیگر موقعیت جغرافیای سیاسی و اقتصادی جامعه ایران متفاوت از این کشورها است، منابع اجتماعی اش ، نیروی به اصطلاح کارش، تجربه تاریخش اساسا شباهتی به ترکیه ندارد. که بخواهیم بگویم یک یک به یک مثل ترکیه باشد. چون بورژوازی میدونی توی ظرف موجودی که وجود دارد خودش را شکل میدهد، یک شکل ثابتی ندارد آنجوری نیست ما یک معیاری داشته باشیم این ظرف بورژوازی است اونی که بلندتر است کوتاهش کنیم. اونی که کوتاه تر است بکشیم تا بلندتر شود، مثل ظرف آب است خودش به خودش شکل میدهد بنا بر منفعتش بنا بر نیازهای آن دوره مشخص ، در نتیجه من فکر می کنم بورژوازی ایران هم با این موقعیتی که دارد می خواهد تبدیل بشود به یک قدرت منطقه ایی. یک قطب اقتصادی، نظامی ، سیاسی توی منطقه اینهم از امروز نیست از دهه 50 شروع شده، یعنی از حکومت محمد رضا پهلوی . بهمین دلیل وقتی من میگویم این حلقه پایانی است، یعنی منظورم این است که سیاست های اقتصادی را که بورژوازی سه دهه است، دارد تلاش میکند حاکم بکند و مناسبات بین سرمایه و جامعه را تنظیم بکند با طبقه کارگر تکلیفش را معلوم بکند دارد به حلقه پایانی تبدیل میشود. دیگر بعد از این به لحاظ اقتصادی ، اجتماعی ، جایی نیست که بخواهد بعد از اون هم بخواهد این کار هم بکند تا بخواهم ببینم چی میشود؟ باضافه اینکه مسئله برجام بنظر من حدس میزنم با شواهدی که موجود است ( شاید هم من اشتباه میکنم) به عنوان یک تعیین تکلیف منطقه ای دارد بین حاکمیت ایران و حاکمیت آمریکا یا، حاکمیت دولتهای غربی داره شکل میگیرد و به پایان میرسد.بعد از اون بنظرم نگاه به داخل حکومت ایران شروع میشه و حالا این ممکنه یک تغییراتی توی بدنه حاکمیت همراه باشد یا نباشد. بستگی به توازن قوای طبقاتی توی جامعه ایران دارد. اگر جامعه اگر طبقه کارگر بتواند به سرمایه داران حاکم و طبقه حاکم در ایران فشار بیآورد امتیازاتی میگیرد اگر نتواند خوب آنها که دلشان برای من و شما نمیسوزد، همینطوری بر خر مراد سوارند و پیش میروند ولی منظورم این است شکل آتی وضعیت اجتماعی داخل ایران بستگی به توازن قوای بین طبقه کارگر بطور مشخص امروز حداقل بستگی به طبقه کارگر و بورژوازی ایران دارد. بورژوازی ایران با تمام اشکالش چه داخل، چه خارج چه در قدرت ، چه بیرون قدرت، چه متوسط چه بزرگ، و این تعیین میکند شکل آتی و نهایی – البته اگر قرار باشد یک انقلاب اجتماعی در راه نباشد- شکل آتی جامعه ایران را این کنش و واکنشهای طبقاتی توی جامعه معلوم میکند ولی به لحاظ اقتصادی- سیاسی من فکر میکنم که بورژوازی ایران تمام چیزی را که می خواسته تا الان توی چهار چوب فعلی جهان بورژوایی، توی جامعه ایران بدست آورده و شروع میکند به اصطلاح رفو کردن درز و دوز های خودش توی دوره بعد.
سیروان قادری: اجازه بدهید بر گردیم به بحث اعتراضهای امسال اعتراض به گرانی وخودتان هم اشاره کردید که اگر سازمانیابی وجود داشت، اگر سازمانیابی این اعتراضات موجود بود شکل دیگری پیدا میکرد و نتایج دیگری در پی داشت می خواهم بپرسم ازتون نقاط ضعف و قوت اعتراضات این دوره سال 1401 را چگونه می بنید؟ و از طرف دیگر مسئله ایی که مربوط است تماما به این بحث وظائف جنبش کارگری و فعالین میدانی و فعالین طبقه را در شرایط کنونی و در این اعتراضات را چگونه ارزیابی می کنید؟
مرتضی فاتح: تا جائیکه به نقاط قوت و ضعف اعتراضات جاری مربوط میشه ،نقطه قوت که معلوم است اعتراضات اجتماعی که از 96 و 98 تا کنون شاهدش هستیم در ذات خودش اعتراضات رادیکالی است برای تغییرات جدی در توی جامعه نه تغییرات اطلاح طلبانه. ممکنه این در شعارها پنهان باشد شاید خیلی باید کنکاش کرد تا متوجه شد ، اما در ذات خودش اعتراضات ، به نظرم اعتراضات رادیکال اجتماعی ست به دلیل نیروهایی که امروزدارند در خیابان به این شرایط اعتراض میکنند به نظد من تحت ستم ترین بخشهای طبقه کارگر ایران هستند. و مزد بگیران شهری اگر بخواهیم تعریفهای کلاسیک بکنیم و بهمین دلیل این اعتراضات در ذات خودش رادیکال است. قدرتش هم این است اگر این اعتراضات نباشد سرمایه جامعه را به قواره ایی می برد که دلش می خواهد و آن شکل آرمانی که فکر میکنه برایش مطلوب است همین کار را میکند تعارف ندارد. اینکه امروز چند میلیون کودک کار داشته باشیم اصلا مسئله اش نیست، به نظرش بد هم نمی آید، توجیه میکند میگه کودکان را بگذاریم مهارت پیدا کنند. ولی اگراعتراض اجتماعی در مقابلش نباشد اینکار رو براحتی انجام میده به همین دلیل من فکر میکنم این اعتراضات اجتماعی در مقابلش باعث میشود اولا دو بار متر کند، و بعد ببرد بورژوازی ایران یعنی همینطور بیهوا فکر نکنه، دهه 60 است امروز جامعه در مقابل فشارهایی که بهش میاد عکس العمل نشون میده . این اعتراضات می توانددربین جناح بندیهای سرمایه جناح بندی های حاکمیت جمهوری اسلامی را شکاف بیاندازد و هم میتونه امتیازاتی بگیرد و اون درندگی سیاستها را کم بکند و در زمینه های مختلف این اعتراضات میتواند امتیازاتی بگیرد و یا عقب بزند در مواردی، این نقاط قوت است، و وجودش باعث میشود جامعه به آینده اش امیدوار باشد اگر این اعتراضات نباشد جامعه جامعه ایی خموده و مایوسی میشود این نکته قوت این اعتراضات است. و نقطه ضعفهای این اعتراضات این است که مثل 96 و 98 این است که سازمان اجتماعی مشخصی ندارد از منشا سیاسی و اجتماعی سازماندهی شده و از رهبری اجتماعی مشخصی برخوردار نیست. این حرکتهای خود جوشی است، مردم بهشون فشار می آید میایند توی خیابان اعتراض می کنند. درست است شعارها سال به سال رادیکالتر میشود، نیروها سال به سال رادیکالتر میشود. بخشهای جدیدی از مزد بگیران شهری و طبقه کارگر وارد این اعتراضات میشوند ولی همچنان از ضعف سازمان اجتماعی و هدایت گری سراسری ، منظورم سازمان و حزب و گروه نیست، منظورم یک سیستم رهبری اجتماعیه، برخوردار نیست و بهمین دلیل اعتراضات متفرق است. حتی بین شهرهای یک استان هم ارتباطات سازماندهی شده برقرار نیست این ضعف اساسی این اعتراضات است. چون سازمان اجتماعی که بتواند این اعتراضات را رهبری کند میتونه هم از اتلاف نیروها جلوگیری بکند، شعارهای مشخص و قابل دسترسی بده بخشهای گسترده تر را از جامعه را به اعتراض بکشد و کلا اعتراضات سازمان داده شده میتواند حکومت را بیشترتحت فشار قرار بدهد. به همین دلیل به نظر من نقطه ضعف عدم سازماندهی است. فعالین میدانی این اعتراضات هم نمی توانند به تنهایی این ضعف را حل کنند بنظرم این ضعف اجتماعی در جامعه ایران است ، ما تشکلهای اجتماعی به شکلهای مختلف در درون طبقه کارگر و یا طبقات دیگر به شکل توده ایی نداریم. حتی کانونهای معلمین هم حتی نگوئیم کوچک اما بخشی از آموزگاران را شامل می شود، همه آنها را شامل نمیشوند و یا اکثریت آنها را شامل نمیشوند. به همین دلیل من فکر میکنم ضعف سازماندهی ضعف این اعتراضات است. حتی فعالین میدانی این اعتراضات هم کاری بیشتر ازاین از دستشان بر نمی آید در حد اینکه شعارهای رادیکال بدهند، سازماندهی محلی بکنند، این فعالین میدانی اگر در یک شبکه سراسری سازماندهی بشوند ، کارشان ده برابر نتایجش بیشتر میشود و می توانند اشکال جدیدی از اعتراض اجتماعی را سازمان بدهند. فعالین کارگری، خوب تکلیف ما هم معلومه ما باید نوک تیز پیکان باشیم، ما باید کسانی باشیم که شعار تعیین میکنیم، سازمان میدهیم سعی میکنیم جهت و به اصطلاح هدایت بکنیم این اعتراضات را و سازماندهی از موارد مهم به نظ من فعالین کارگری الان وظیفه شون سازماندهی این اعتراضات و حتی سازماندهی خود طبقه کارگر از همه مهمتر است. و من فکر میکنم اگر ما در این دوره که خیلی هم طولانی نیست، چند دهه طول نخواهد کشید نتونیم به این وجه از مبارزات اجتماعی شکل بدیم یعنی سازماندهی اجتماعی چه در سطح طبقاتی چه در سطح اجتماعی و چه در اعتراضات اجتماعی چه شرایط روتین زندگی سازماندهی نکنیم و سازمانهای اجتماعی ایجاد نکنیم که توده های جامعه درش دخیل باشند، نمیتوانیم در آینده تاثیر تعیین کننده ای در روند اوضاع داشته باشیم و سرمایه مثل خیلی از کشورهای دیگه کاری رو میکنه که براش مفیده و منفعت داره، به همین دلیل من فکر میکنم نقطه کلیدی این قضیه سازماندهی این اعتراضات و اعتراضات سازماندهی شده در بخش های مختلف جامعه بر علیه شرایط موجود است.

با تشکر از سحر صبا برای تهیه متن کتبی گفتگو

قبلی «
بعدی »
%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: