شرایط حاضر و نیازهای جنبش کارگری

  • دی ۲۴, ۱۳۹۸
  • دیدگاه غیر فعال شده است

                                                                       

طی یکسال گذشته روند به بن بست رسیدن شرایط اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی دچار چنان شتابی شده است که حتی خوشبین ترین ومعتقدترین بخش از سران اقتصادی و سیاسی جامعه ایران نیز به خطر قریب الوقوع فروپاشی ساختار کنونی در صورت ادامه این روند، اذعان نموده اند.
در ظاهر امر به نظر میرسد که این شرایط ناشی از شرایطی خارجی و یا مرتبط با عواملی سیاسی و اقتصادی خارج از چارچوب مناسبات سیاسی و اقتصادی ایران، اتفاق افتاده و یا تشدید شده است. بسیاری از تحلیل گران سطحی نگر این شرایط را مستقیما ناشی از روند چند ساله تحریم های کشورهای غربی تصور میکنند و بخش هائی از جناح های حاکم سیاسی نیز این شرایط را ناشی از ناتوانی جناح مقابل جلوه میدهند.
اما واقعیات اقتصادی- اجتماعی جامعه ایران طی چند دهه گذشته به خوبی نشان میدهد که بحران اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کنونی که هم اکنون به نقطه عطف خود نزدیک شده است، ناشی از مناسبات طبقاتی درونی جامعه و نقطه تلاقی روندهائی است که سالها به اشکال مختلف در جریان بوده است.
طبقه سرمایه دار در ایران به یمن سی سال حکومت مستبدانه و سرکوب همه اشکال اعتراض اجتماعی و جلوگیری از متشکل شدن و اعتراضات جمعی همه مزدبگیران، شرایطی را برای خویش فراهم نمود تا علاوه بر استثمار حداکثری نیروی کار و کسب حداکثر سود وارزش اضافه ممکن، آزادانه به غارت و چپاول سرمایه های اجتماعی در همه اشکال آن بپردازد. چنین روندی نه فقط موجب پروار شدن سرمایه داران به طور عام گردید، بلکه باعث گردیدتا هم زمان نمایندگان سیاسی و حکومتی این طبقه رویاهای منطقه ای و نظامی خود را به هزینه مزدبگیران ، متحقق کنند. اما همین روند تمرکزو باز توزیع سرمایه موجب تغییراتی جدی در قشربندیهای این طبقه گردیده است .
اقشار جدید و جوانتر سرمایه دار، هم اکنون به بخش قدرتمندی از ساختار سیاسی و برنامه ریزان حرکت سرمایه تبدیل شده اند، بخش هائی که بنا به ماهیت امروزی شان، از حرکت و ساختار اجتماعی سرمایه تصوری متفاوت از اقشار سنتی و گروههای دوره قبل دارند.
اما مسلما تحقق آرزوهای این بخش از سرمایه ، به سادگی ممکن نیست، تغییرات جهان سرمایه داری طی سالهای گذشته، تغییرات سیاسی و اجتماعی در جهان و منطقه، و از همه مهمتر و تعیین کننده تر تحولات درونی و تغییرات ساختاری در طبقه کارگر و سایر مزدبگیران جامعه و پرچمداری اعتراض اجتماعی توسط جنبش کارگری طی سالهای اخیر، شرایطی را ایجاد کرده است تا سرمایه به مانند دهه ۶۰ قادر نباشد به آسانی استراتژیستها و رهبری خود را تعویض نماید.
بن بست کنونی اقتصادی و سیاسی در ایران، در حقیقت، سردرگمی و بن بست سیاستها و چشم انداز های اقتصادی اقشار رهبری کننده سرمایه در شرایط حاظر است. بن بستی که همه جناح های اقتصادی و سیاسی بورژوازی ایران در شکل بخشیدن به آن نقش داشته اند.
علاوه بر مشکلات داخلی، سرمایه و تبلور حکومتی آن همواره با اعتراضات اجتماعی و فضای ملتهب سیاسی روبرو بوده است. طی سالهای گذشته بخش های متفاوتی از جامعه تلاش نموده اند تا نماینده این جنبش های اعتراضی باشند.
علیرغم حضور همیشگی جنبش کارگری به عنوان جنبشی اعتراضی طی سی سال گذشته، در سالهای اخیر این جنبش با پیشرفت های کمی و کیفی توانسته است در قامت سخنگوی جامعه در اعتراض به شرایط مشقت بار زندگی عرض اندام کند. گستره اعتراضات و اعتصابات  کارگران مراکز تولیدی، معلمان و پرستاران طی چند ماهه گذشته به خوبی نشان میدهد که هم اکنون خواسته های اصلی ۹۰ درصد جامعه را، جنبش اعتراضی مزدبگیران نمایندگی میکند.اما علیرغم چنین موقعیت شایسته ای، طبقه کارگر به دلایل متفاوتی که بر کسی پوشیده نیست، از داشتن تشکلهای توده ای خود که موجب انسجام مبارزه طبقاتی و قدرتمند شدن مزدبگیران در جدال با سرمایه میشود، محروم است. وجود هزاران فعال کارگری که هم اکنون به شکلی خودجوش هدایت جنبش اعتصابی و اعتراضی مزدبگیران را بر عهده دارند، شرایطی را فراهم آورده است که فقدان این تشکلها را بیش از پیش میتوان احساس کرد.
موقعیت اجتماعی حاضر در خود معمائی را شکل داده است ، از سوئی سرمایه علیرغم در دست داشتن اهرم های قدرت دولتی و اقتصادی در ضعیف ترین و شکننده ترین موقعیت طی سی سال گذشته  قراردارد، از سوی دیگر طبقه کارگر با وجود حضور گسترده خود به عنوان نیروی اصلی اعتراض اجتماعی، از تشکلهای گسترده صنفی و سیاسی خود بی بهره است.
مسلما سرمایه داران در شرایط ملتهب کنونی جامعه و اعتراضات بی وقفه مزدبگیران قادر نخواهند بود روند بازسازی و بازتعریف مجدد حرکت سرمایه را به آسانی به سامان برسانند، از سوی دیگر تغییرات اجتماعی و سیاسی در جامعه به آنها اجازه نخواهد داد تا مانند دهه های گذشته با عبور از جوی های خون، نظم مورد نظر خود را مستقر سازند. اگر چه توافقات حکومت سرمایه داران با همتایانشان در غرب ممکن است در عرصه داخلی نیز کمکی به شمار آید، اما تاثیرات این توافق و همسوئی با سرمایه جهانی، به سرعت و در کوتاه مدت بر زندگی ۹۰ درصد مردم تاثیر خود را نشان نخواهد داد و بسیاری از معضلات امروز همچنان بر مزد بکیران فشار خواهد آورد. در عین حال با توجه به نیازهای ساختاری سرمایه طی دوره حاضرو با فشار مداوم مزدبگیران، جامعه قادر خواهد بود تا امتیازات هر چه بیشتری را بر ارگان های مختلف سرمایه داری در ایران تحمیل کند. امتیازاتی که میتواند در تغییر موقعیت اجتماعی و اقتصادی بخش های متفاوت جامعه تاثیر مهمی برجای بگذارد.
این وضعیت وظایف ویژه ای را بر دوش فعالان کارگری قرار میدهد. با توجه به این شرایط، تلاش هماهنگ فعالان کارگری درجهت متشکل کردن توده کارگر و مزدبگیر، از اهمیت بسیار زیادی برخودار است. علاوه بر آن فعالان کارگری با دادن هویت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مشخص به مطالبات کارگران معترض، میتوانند این مطالبات را به خواسته های عمومی جامعه تبدیل نمایند. این روند به سراسری شدن و همبسته شدن اعتراضات کارگری و اجتماعی که یکی از اهداف اصلی جنبش کارگری ست، منجر میگردد.
در چنین شرایطی طبقه کارگران ایران، علیرغم نتایج متفاوت حاصله از بازی ماروپله حکومتها ، قادر خواهد بود مطالبات اصلی بخش های مختلف جامعه را به طبقه سرمایه دار و حکومتش، تحمیل کند. موفقیت در چنین مبارزه ای و در چنین شرایطی به تحقق بسیاری از پیش نیازهای تغییرات بنیادی در نظم کنونی به رهبری طبقه کارگر منجر خواهد شد.                            

“کارزار پشتیبانی از کارگران ایران”

قبلی «
بعدی »

Discover more from کارزار پشتیبانی از کارگران ایران

Subscribe now to keep reading and get access to the full archive.

Continue reading